دومین رویداد همگام با راهبران با همکاری و حمایت مدرسه علمیه مروی تهران با حضور جمعی از طلاب جوان و دانشجویان در شهر کاشان برگزار شد.
در اختتامیه این رویداد طی مراسمی از سخنرانی شهیدبهشتی (ره) در جمع طلاب حوزه علمیه قم، چندماه پیش از شهادتشان در تیرماه سال 60 برای اولین بار رونمایی شد. به دلیل برخی محدودیت ها فعلا امکان انتشار فایل صوتی سخنرانی وجود ندارد.
متن سخنرانی شهید بهشتی در جمع طلاب حوزه علمیه قم – 1359 – قم
بسم الله الرحمن الرحیم
از اینکه در انجام واجبی که روز جمعه از آن یاد کردم، خود من هم میتوانم مسئولیتی را بپذیرم، خرسندم. البته به دوستان این نکته را گفته بودم که پذیرش این مسئولیت در این اوضاع و احوال باتوجه به حوادث و مسئولیتهای سنگین، خیلی برایم بیِّنالرّشد نیست!
ما الآن عموماً زندگیمان شده انتخاب واجبتر. دیگر مستحبی برای ما باقی نمانده؛ مباحی هم نمانده! بحث تزاحم، از زندهترین بحثهای اصول فقه است، برای زندگی این سالهای ما. باید ببینیم میان دو مصلحت واجب کدام اهمّ و واجبتر است و به آن بپرداریم. طبعاً در این حالت آدم دغدغه دارد که تکلیف آن یک واجب چه میشود. مبادا در انتخاب اشتباه کرده باشیم. دوستان عزیز! نمیدانم آیا زندگی بشری اینطور هست یا نه؟ ولی این را میدانم که زندگی شما و زندگی ما؛ اینکه گفتم شما و بعد هم استدراک کردم گفتم ما، برای این بود که ترسیدم اگر بگویم ما، خیال کنید میگویم بنده و یک عده دوستان محدود؛ نه شما! بعد هم که گفتم ما، گفتم مبادا خیال کنید که شما و نه ما؛ نه همین ما.
زندگی ما، الآن سراسر تکلیف و تعهد است! سراسر تکلیف و تعهد. نمیدانم آیا در ماه، هیچوقت میتوانیم فکر [کنیم]، بنده خودم نمیدانم آیا در ماه هیچ میتوانم فکر کنم که حال این هم [یک] ساعت، نیمساعت برای فراغت؟ فراغتی وجود ندارد. تعجب کردم که یکی از طلاب ارزنده که دیروز تهران آمده بود و حالا هم اینجا هست؛ از ایشان پرسیدم چه کار میکنید؟ گفت: هیچی! یعنی چه، هیچی؟! گفت رفتم برای فلانجا کار کنم؛ اما شرایط آماده نبود. یعنی چه؟ شرایط را باید چه کسی آماده کند؟ ما! البته این برادرمان، برادر مبارزی است. حضورش در مبارزات گذشته، خاطرم هست. برادر متعهدی است. برادر بافضیلتی است و باسواد.
همه این واجبات برای ما واجب مطلق [است]؛ واجب مشروط هم ما نداریم. چون شرط قدرت که میدانید در واجبات مطلق هم شرط قدرت هست. واجب مشروط که میگوییم یعنی مشروط به شرایط غیرعامّه تکلیف. شرایط عامّه تکلیف که در همه واجبات هست. اینها عموماً واجبات مطلق است برای ما. مقدمات واجب مطلق، عموماً واجب است. در واجبات مشروط ممکن است یکی از مقدمات، شرط تکلیف باشد. بنابراین اگر آن مقدّمه خودبهخود فراهم نباشد، وجوب هم نیست.
هر خدمتی، هر گرهگشایی، هر افشاگری و روشنگریای، هر تبلیغ و دعوت، در زمانی که شما در آن قرار گرفتهاید، واجب مطلق است. اگر رفتم چابهار، واجب است آنجا نهی از منکر کنم. نهخیر! همینجا که تشریف دارید، واجب است که تشریف ببرید چابهار و آنجا مردم را ارشاد کنید و با نابسامانیها مبارزه کنید. الآن برادر عزیزی گزارش سفرش را در ماشین، به کرمان داشت. من هم بر اساس تکلیف فوراً آنچه باید میکردم را نوشتم که ایشان هم بروند تهران دنبال کنند.
درنگ حرام است! بکوشیم لحظهای را بدون استفاده سازنده نگذاریم. یا مطالعه کنید!؛ یا به حساب اعمال و اخلاق خودتان برسید!؛ یا در شناخت ایران امروز و جامعه اسلامی امروز با همه نشیبوفراز و چَموخَم ولایههای زیرورویَش، کوشش کنید! بهترین شناخت هم، شناختی است که با حضور عینی ما در جامعه صورت بگیرد. البته حضور عینی همراه با قدرت تحلیل و مربوط کردن حوادث جزئی به اصول کلی. ردّ اصول بر فروع نه فقط در استنباط احکام وظیفه است؛ در شناسایی محیط هم وظیفه است!
خلّاق باشید! امکان، اگر بگوییم بیافرینیم، مبالغه است. میگویم امکانها را از قوّه به فعل برسانید. به فعلیّت در[آوریم] با تلاشمان. از خودمان مایه بگذاریم. شمعگونه بسوزیم و گرما و روشنی ببخشیم و از این سوختن لذّت ببریم و با چهره شاداب این سوختن را با سوز و دردمندی و احساس ارضاء درون داشته باشیم. هستید اینجور؟ حوزه اینجور است الآن؟ من تقدیر میکنم البته از نقش حوزه. شاید شما خیلی از آنچه دارید میکنید و حوزه میکند، راضی نباشید، باید هم راضی نباشید. اگر آدم از خود راضی شد به رکورد و تحجّر کارش میکشد. باید همیشه احساس کنید از آنچه میکنید راضی نیستید تا برای بهتر از آن هیجان و تبوتاب داشته باشید. از دور بهتر میشود فهمید که به حمدالله حوزه هنوز فعّال است؛ هنوز موثّر است؛ هنوز یک وزنه بزرگ است؛ هنوز جوش و خروش دارد. به هر حال بیآرامی خصلت ماست و موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
معطل امکانات مشهود نمانید. خداوند امکانات نامشهود فراوان در این جهان ذخیره کرده، خزانه کرده است. تلاش کنید آن امکانات غیبی از غیب به شهادت بیاید. دو قدم بروید جلو، آب پیدا میکنید. آب کمجو تشنگی آور بهدست، تا بجوشد آبَت از بالا و پَست.
نگویید امکانات نیست! چطور نیست؟ چنگ بیندازید؛ ناخنها را به کار بیندازید. نیزبینیها و تیزهوشیها را به کار بیندازید. پاها را به کار بیندازید. حرکت کنید. برکت خدا به همراه اوست. فداکار باشید. مردم شما را از دل و جان پذیرایند؛ و پذیرایی مردم از شما، آفریننده امکانات است. چون خَلق در زبان قرآن برای ما به همان معنی دگرگون کردن و قوّهها را بالفعل کردن هم بهکار رفته است.
خوب این بود که دوستان که مطلب را گفتند واقعاً گیر بودم. چه کنم؟ باید بیایم یا نه؟ همین الآن که خدمت شما هستم، آنجا جلسهای است که باید در آن جلسه هم میبودم. ساعت فراغتی نیست آمدم خدمت شما و تا شب که برگردم از دو جلسه طبعاً غیبت کردهام. در مقایسه مانده بودم. سرانجام به این نتیجه رسیدم که باید در جمع شما درمیان گذاشت. به امید اینکه از شما جُنداللّهی ساخته شود. بهخصوص ما [و] هر انسانی هر آن در معرض مرگ و رفتن است؛ ولی خوب ما در معرض تهدید جانی مستمر قرار داریم. اگر چیزی میدانیم؛ اگر تجربهای داریم؛ اگر مطالعهای داریم؛ دوست نداریم با ما دفن شود. خیلی چیزها دفن میشود. خیلی نوشتهها ناتمام مانده [است]. به خصوص که من، آدم سختگیری در نوشتن هستم و دوست دارم یک نوشته خوب تحلیل شود تا بیرون دهم. نمیدانم آیا فرصت تکمیل آنها را خواهم داشت یا نه؟
ادامه و تداوم نقش و مسئولیتما، مقدار زیادی بر عهده شماست. حضور در جمع شما، واقعاً مشابه این را برای یک گروه دانشجویی در تهران پذیرفتم. عصرهای یکشنبه. باز آن هم همینطور است. آن هم مقارن است؛ چون وقتی برای ما نمانده است. منتهی این وقتِ بیشتر، باید آمد ورفت. اونجا وقتِ کمتر. … تداوم آنچه از دست ما ساخته است در شما برادران و خواهران دانشجو در دانشگاهها تحقق پیدا میکند و برعهده شما گذاشته میشود. انتخاب کردم بیایم در جمع شما، و لو پانزده روز یکبار./